#ماجرای_فکر_فیرحی
#بازنشر بمناسبت سالروز وفات
علیرضا جوادزاده
استادیار موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
انتساب اندیشه دکتر فیرحی به «سکولاریسم»، شاید بیش از لیبرال دانستن او با واکنش منفی برخی دوستان، همکاران و شاگردان وی از جمله مدافعان حوزوی ایشان مواجه شده است؛ بویژه آن که خود وی از بکار بردن این واژه به شدت پرهیز میکرد.
شاید بتوان «عرفی سازی دین»، «جدایی دین از سیاست» و «استقلال دین از حاکمیت» را از مهمترین تعاریف سکولاریسم ذکر کرد که طبعا هر یک از این مفاهیم دارای مراتب تشکیکی است.
اگر با رویکرد تحمیل نظریه بر نص و تفسیر به رأی، به متون دینی و آثار اندیشمندان دینی روی آوردیم، به صورت طبیعی، «رویکرد گزینشی»، «برجستهسازی برخی گزارهها و حاشیهرانی برخی دیگر» و «توسل به متشابهات و متشابه نمودن محکمات» مورد توجه قرار میگیرد.
دکتر فیرحی نیز با اندیشه آزادی محور و اصل قرار دادن عناصر لیبرالیسم، از چنین راه کارهایی استفاده کرده است؛
دکتر فیرحی گزارههایی از تعالیم اسلام و آثار و اندیشههایی از متفکران و فقهای شیعه که به نوعی در آنها سخن از حقوق و آزادی مردم به میان آمده یا این ظرفیت را از نظر وی دارد، گزینش و برجسته کرده و در مواردی تفسیرهای غیرعقلایی ارائه نموده است، و متقابلا موارد بسیار فراوان دیگر با مضمون لزوم اطاعت از قوانین و حاکمان الهی و نداشتن اختیار در حوزه تشریع و انتخاب حاکمان، نادیده گرفته یا به صورت حاشیهای طرح، و بعضا برداشتهای ناصواب از آنها بیان کرده است.
بسیار روشن است که با این رویکرد، بسیاری از احکام سیاسی اسلام که در تضاد با لیبرالیسم هستند، مانند لزوم پذیرش و اطاعت از حاکمان الهی، جهاد، اجرای حدود، امربه معروف و نهی از منکر، جلوگیری از فرقهها و کتب ضالّه و… یا کنار گذاشته میشوند و یا به حاشیه رانده شده و به صورت کمرنگ تحقق مییابند.
بنابراین برای انتساب یک فرد به سکولاریسم، لازم نیست خود فرد بدان تصریح کند یا به انکار گزارههای سیاسی اسلام بپردازد؛ بلکه این انتساب، با پرداختن به فقه سیاسی نیز میتواند سازگار باشد.