0

فریاد در برابر تحقیر؛ بازخوانی قیام امام خمینی و هم‌صدایی حوزه در ماجرای کاپیتولاسیون

  • کد خبر : 4414
  • 04 آبان 1404 - 11:13
فریاد در برابر تحقیر؛ بازخوانی قیام امام خمینی و هم‌صدایی حوزه در ماجرای کاپیتولاسیون

یادداشت جواد جعفری، سردبیرگروه اجتماعی صراط بمناسبت سالروز تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون: پاییز ۱۳۴۳ فصلی است که هنوز صدای آن از عمق تاریخ ایران شنیده می‌شود؛ فصلی که مردی از حوزه برخاست و با صدای لرزان اما یقین‌آلود، کلمه‌ی «استقلال» را از بند تاریخِ خاموش ایران آزاد کرد. سخنرانی امام خمینی علیه لایحه‌ی کاپیتولاسیون، فقط […]

یادداشت جواد جعفری، سردبیرگروه اجتماعی صراط بمناسبت سالروز تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون:
پاییز ۱۳۴۳ فصلی است که هنوز صدای آن از عمق تاریخ ایران شنیده می‌شود؛ فصلی که مردی از حوزه برخاست و با صدای لرزان اما یقین‌آلود، کلمه‌ی «استقلال» را از بند تاریخِ خاموش ایران آزاد کرد. سخنرانی امام خمینی علیه لایحه‌ی کاپیتولاسیون، فقط یک حادثه‌ی سیاسی نبود؛ لحظه‌ای بود که معنای «فقاهت» از منبر مسجد اعظم قم تا کوچه‌های مردم جاری شد. امام نه از موضع عصبانیت، بلکه از عمق دردی سخن گفت که ریشه در هویت داشت: دردِ تبدیل شدن ملت به مستعمره‌ی بی‌صدا، دردِ فروختن عزت در بازار روابط قدرت.

کاپیتولاسیون، آن‌گونه که در ظاهر می‌نمود، یک لایحه‌ی حقوقی بود؛ ولی در باطن، بیانیه‌ی سقوط کرامت ملی بود. بر اساس آن، مأموران و شهروندان آمریکایی در ایران از مصونیت قضایی برخوردار می‌شدند و در عمل، قانون ایران بر آنان جاری نمی‌گشت. امام این «بند حقوقی» را نه از منظر قانون، بلکه از منظر «حق» می‌خواند؛ و در نگاه او، توهین به عدالت یک ملت بود. کلامش ـ وقتی در منبر مسجد اعظم طنین انداخت ـ نه کینه، که آگاهی می‌پراکند: «اگر یک سگ آمریکایی را یک ایرانی لگد بزند، بازخواستش می‌کنند، اما اگر یک آمریکایی بزرگ‌ترین جنایتی بکند، دادگاه‌های ما حق رسیدگی ندارند.» در این جمله، فلسفه‌ی تمام قیام او نهفته بود: دفاع از حیثیت انسان مسلمان در برابر سلطه‌ی تحقیر.

اما در پشت این صدا، جریانی آرام و پنهان از همراهی حوزه و روحانیت شکل گرفته بود. حوزه قم که سال‌ها در قاب درس و بحث محدود مانده بود، با صدای امام، دوباره به قلب جامعه بازگشت. طلاب، نامه‌ها و جزوات اعتراض را با ترس و شوق پخش می‌کردند، علمای شهرها سخن امام را در منابر بازمی‌گفتند، و شبکه‌ای از هم‌دلی شکل گرفت که هیچ حزب و سازمانی در آن نقش نداشت؛ پیوندی بود میان «حس دیانت» و «وجدان ملی». در این هم‌صدایی، حوزه از مدار مرجعیت فردی، به مدار مسئولیت جمعی تغییر موقعیت داد؛ و فقه، از کتاب به میدان آمد.

بازخوانی آن روزها نشان می‌دهد که روحانیت چگونه از وضع «تعلیم‌کننده‌ی احکام» به وضع «مدافع حرمت جامعه» ارتقا یافت. امام با جسارت خویش توانست مفهومی فراموش‌شده را احیا کند: «تکلیف اجتماعی». در برابر قدرتی که می‌خواست قانون را بر اساس مصلحت اجانب بنویسد، روحانیت تکلیف را نه در تبعیت، که در شهادت یافت. بسیاری از علما و طلاب با وجود خطر دستگیری و تبعید، از امام حمایت کردند؛ حمایت‌هایی که نه بر اساس منافع سیاسی، بلکه بر پایه‌ی حس مشترک ایمان بود ـ ایمانی که می‌گفت احترام ملت، بخشی از ایمان است.

در ساختار اجتماعی دهه‌ی ۴۰، کاپیتولاسیون نقطه‌ی تلاقی دو جهان بود: جهان دولتِ مدرنِ وابسته، و جهان دیانتِ خودآگاه. امام، مرز این دو را در واژه‌ی «حریت» تعریف کرد. آنچه او علیه آن برخاست، فقط بی‌عدالتی نبود، بلکه «بی‌هویتی» بود. او نخستین بار زبان دین را به زبان استقلال بدل کرد؛ همان زبانِ بی‌پرده و بی‌تملق که بعدتر در گفتمان انقلاب اسلامی، شالوده‌ی مقاومت شد.

در سال‌های پیش از آن، بسیاری از روحانیان در حاشیه‌ی سیاست مانده بودند. اما ماجرای کاپیتولاسیون، نوعی بازتعریف رسالت حوزه بود؛ حوزه دریافت که خاموشی، هم‌دستی است، و علم بدون حضور، ساکت‌سازی حقیقت. از اینجا، «فقیه» نه فقط مُفتیِ مسائل دینی، بلکه «پاسدارِ کرامت انسان» شد. فقه، از میدانِ عبادت فردی، به زمینِ عدالت اجتماعی گام نهاد.

بازتاب این بیداری، به‌سرعت توسط رژیم پهلوی فهمیده شد. پاسخ حکومت، دستگیری و تبعید امام بود، اما واقعیت، امری فراتر بود: حضور او را نمی‌شد حذف کرد، چون او از درون تاریخ آمده بود. صدای امام، آوای بازگشت به «هویت». و این صدا در امتداد همان سنتی بود که علما از زمان میرزای شیرازی تا مشروطه حفظ کرده بودند؛ پیوندی میان استقلال ملت و ایمان امت.

امام در سخنرانی خود، کاپیتولاسیون را نشانه‌ی شرمِ حاکمیت دانست؛ و از آن نقطه، طرح تازه‌ای از نسبت دین و سیاست ارائه کرد. او گفت که معیار مشروعیت حکومت، حفظ عزت مردم است. در نگاه امام، «سیاست» جدا از «اخلاق» نیست، بلکه تجلی آن در سطح اجتماع است. لایحه‌ی کاپیتولاسیون، در حقیقت، جدایی سیاست از اخلاق بود؛ و قیام امام، بازگشت اخلاق به سیاست.

با گذشت بیش از نیم قرن، هنوز می‌توان در صدای آن سخنرانی نوعی آینده‌نگری شنید. آن روز، وقتی امام از «غرب‌زدگی در قانون» گفت، در واقع هشدار داد که سلطه، همیشه ابتدا در قلم‌ها و قراردادها رخ می‌دهد، نه در میدان‌های جنگ. آنچه او نفی می‌کرد، «حضور استعمار در لباس قانون» بود. از این حیث، سخنرانی کاپیتولاسیون، در جان خود، مانیفست یک بیداری فرهنگی و تمدنی بود.

هم‌نوایی حوزه و روحانیت در این مبارزه، تجلی یک آگاهی جمعی بود: آگاهی از اینکه دیانت، اگر در حصار بماند، می‌میرد. از آن پس، حوزه دیگر فقط تولیدکننده‌ی احکام شرعی نبود؛ تبدیل شد به وجدان جامعه. طلابی که در آن سال‌ها در جلسات شبانه اعلامیه‌ها را با دست می‌نوشتند، بعدها نسلِ پیش‌آهنگ انقلاب شدند؛ نسلی که زبانش از فقه زاییده شد اما نغمه‌اش آزادی بود.

امروز، بازخوانی سخنرانی امام و همراهی حوزه، تنها مرور یک رویداد تاریخی نیست؛ امتحان وجدانِ اکنون ماست. زیرا کاپیتولاسیون صرفاً در گذشته دفن نشده است، بلکه در هر عصری ممکن است به شکلی تازه بازگردد: در قالب نفوذ فرهنگی، در هیئت تصمیم‌های اقتصادی، در چهره‌ی وابستگی‌های فکری. رسالتِ حوزه و روحانیت معاصر نیز، تداوم همان قیام است: حفظ معنویت ملت در برابر انقیادِ نو.

لایحه لغو شد، رژیم پهلوی فروپاشید، اما معنای آن «قیام» همچنان برقرار است. چون امام در آن روز، نه از قدرت که از «حقیقت» سخن گفت، و حقیقت هرگز تبعید نمی‌شود. این است راز مانایی آن لحظه: فریادی که در برابر تحقیر برخاست، و از دلِ حوزه، وطن را دوباره معنا کرد.

لینک کوتاه : https://seratzanjan.ir/?p=4414
  • نویسنده : جواد جعفری
  • ارسال توسط :
  • 15 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای فریاد در برابر تحقیر؛ بازخوانی قیام امام خمینی و هم‌صدایی حوزه در ماجرای کاپیتولاسیون بسته هستند

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.