در سالهای اخیر، گسترش میدانهای حضور طلاب در عرصههای اجتماعی و سازمانی، پدیدهای امیدبخش اما آسیبپذیر بوده است. درد پنهان در این مسیر، نه کمکاری طلاب، بلکه نبود فرهنگسازی پیشینی در نهادهای متولی است؛ چنانکه نظام اداری ما، پیش از هر چیز، به استخدام میاندیشد نه به تبیین مأموریت معنوی و فرهنگی این حضور.
واقعیت آن است که در برخی مشاغل همانند ناظران شرعی کشتارگاهها تلاش و دقت طلاب، اگرچه در عمق عمل محسوس است، اما در نگاه عمومی به چشم نمیآید. آنان در جایگاهی قرار دارند که اگر جامعه از معنای حضورشان آگاه شود، جایگاه این نظارتها نه فقط شرعی، بلکه انسانی و الهی جلوه خواهد کرد.
در نیروی انتظامی نیز طلابی که به عنوان مبلغ یا مشاور فرهنگی در آن خدمت میکنند، گاه با پرسشی طعنهآمیز از سوی همکاران خویش روبهرو میشوند: «شما اینجا چه کار میکنید؟». این شوخطبعی ظاهراً ساده، نشان از خلأیی عمیق دارد؛ خلأ توضیح، آگاهی و اقناع در بدنهی سازمان.
فرهنگ نهادینهسازی وظایف، پیششرط مشروعیت و مقبولیت هر بروکراسی است. طلاب جوانی که با نیت خدمت به مردم پا به چنین عرصههایی گذاشتهاند، نیازمند پشتیبانی فرهنگی و رسانهای هستند تا هویت طلبگی خود را در قالب جدیدی از کنش اجتماعی حفظ کنند، نه آنکه در ساختار اداری حل و محو شوند.
اگر بروکراسی بیفرهنگ پیش رود، حتی مقدسترین نهادها نیز در چشم جامعه، روزمره جلوه خواهند کرد. پس باید از سطح استخدام و دستور، به عمق فرهنگ و معنا بازگشت؛ از جذب نیرو، به تربیت نگاه.
